معصومه باقری، نویسنده در گفتوگو با آرمان ملی:
فضای مجازی فرصتی برای نویسندهها برای آشنایی با انسانهای مختلف
معصومه باقری، نویسنده اهل دزفول و ساکن تهران است که مخاطبان داستان ایرانی او را با کتابهای «همه چشمهای بسته خواب نیستند»، «استخوانی در گلو»، «صفر مطلق»، «زخمهای عادی» و «مکتوف» میشناسند. بیشتر آثار او در فضایی رئال شکل میگیرد و میگوید «در نوشتن داستان به بحران، احساس و تخیل بیشتر تأکید میکنم تا درونمایه از یکپارچگی و توصیفها و تمثیلهای منظمی برخوردار شود و از حصار تکرار و کلیشه دور باشد.» باقری در زمین ضرورتهای فرهنگی معتقد است، جامعه ما در مرحله اضطرار و زنگ خطر قرار گرفته و باید هرچه زودتر، فکری بهحال تامین نیازها و ارتقای سلیقه فرهنگی جامعه کرد. آنچه در ادامه خواهید خواند، گپوگفتی است که با این نویسنده به محوریت آثار داستانیاش ترتیب دادهایم.
آرمان ملی آنلاین: تاکنون عناوین مختلفی در حوزه رمان و مجموعه داستان از شما به چاپ رسیده است. با توجه به اینکه اغلب در فضای رئال مینویسید، بایدها و ملزومات نگارش در این فضا چیست؟
مسئله اصلی که در زندگی انسانها اهمیت دارد، همان چیزهای ساده یا پیچیدهای است که در زندگی روزانهشان اتفاق میافتد. بدون اطناب، خیالپردازی و عناصر باورنکردنی. رسالت اصلی رئالیسم نمایش راستی و ناراستی است؛ زشتی و زیبایی. نیکی و پَستی. تشخیص سبب اصلی چالشها و واقعیتهای زندگی. شناخت زیباییشناسی و طبیعت در روند زندگی انسانها، با درونمایهای تربیتی و تجربهآموز. همچنین جدال میان شک و یقین. در واقع، شخصیتهای مکتب رئالیسم مردم عادی هستند. مردم معمولی از طبقه مرفه یا خاص. و اغلب از طبقه عامه و متوسط جامعه. رئالیسم کشف احساسات درونی افراد است، اما به برانگیختن حس، تعریف اصلی این سبک نیست. در واقع نوشتن از حسی که در آن همهچیز دریافت و درک میشود، کاملا به مفهوم رئالیستی تلقی نمیشود. برخی آثار رئالیسم هستند که هیچ حسی از آنها استشمام نمیشود و فقط خصلتهای روانی شخصیتها و قواعد داستاننویسی را رعایت کردهاند.
مشکلات اقتصادی و پیامدهای آن بر مردم، بحرانهای اجتماعی، فقر و روابط انسانها از مواردیست که در داستانهایتان پررنگ هستند. سوژههایتان را چطور انتخاب میکنید؟ شخصیتهای داستانهای شما تا چه اندازه واقعی هستند؟
انتخاب سوژه همیشه با یک فکر شروع میشود و سپس رشد میکند. معمولا درباره چیزهایی مینویسم که حس میکنم خودم آن را دوست دارم. مسائل کلی و همراه با جزئیات از احساسات درونی آدمها. موضوعی که خیلی به آن اهمیت میدهم بازتاب انگیزه در شخصیت است. در واقع علّتهای روانشناختی برای اعمال شخصیتهای داستان و بازگشت به گذشته راوی و بافت منسجم در فضای رئالیسم برایم حائز اهمیت است. نکته دیگری که به آن توجه دارم، این است که در نوشتن داستان به بحران، احساس و تخیل تأکید بیشتری میکنم تا درونمایه از یکپارچگی و توصیفها و تمثیلهای منظّمی برخوردار شود و از حصار تکرار و کلیشه دور باشد. محوریت موضوعی داستانهایی که به آنها میپردازم مربوط به مسائل روزانه انسانها، روابط اجتماعی آدمها و چالشهای زندگیشان، فقر، عشق، زن، نوولهای ذهنی شخصیت، تنهایی آدمها و قدرت کلمات در زندگی فردی آدمهاست. گاهی مونولوگ و دیالوگهایی از زبان شخصیت اصلی داستان بیان میشود که در واقع حرف و انگیزه اصلی قصه است.
بیشتر بخوانید: پرفروشترین کتابها در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را بشناسید
«صفر مطلق» در فضای جنگ میگذرد و با حفظ فضای داستان، از تاثیر جنگ بر جامعه و تکتک انسانهایی که در ارتباط با آن بودهاند میگوید. درباره ابعاد روانشناختی این اثر بگویید. نوشتن از جنگ چه چالشهایی برای شما به همراه داشت؟
ادبیات جنگ تلاش دارد تا روایتگر و صدای روشن راویانی باشد که جنگ را دیدهاند یا تاثیرش را در زندگی درک کردهاند. حتی سالها بعد هم میتوان به تعداد تمام آدمهای کشورمان از جنگ نوشت و رنج مردم جنگزده را به عموم نشان داد. برای نوشتن رُمان «صفر مطلق» پنج سال وقت گذاشتم. با رزمندگان، جانبازان و فرماندهان جنگ صحبت کردم، درباره زندگی مردم، نوع پوشش، نوع دیالوگ و لهجه، اسم خیابانها و قبرستانها و منطقه تحقیق کردم و به شادگان سفر کردم و همینطور داستان شکل گرفت. لهجهای که در کتاب به کار بُرده شده به فارسی نزدیک است و هر مخاطبی میتواند به سادگی با آن ارتباط برقرار کند. داستان صفرمطلق برای مردم است. مردم عادی. مردمی که تا پای جان ایستادند و جنگیدند و خاک وطن را نجات دادند. برای مردمی که هنوز هستند و خاک وطن را بو میکشند. صفرمطلق داستان مردم عادی است. برای مردمانی که از صفر به بینهایت رسیدند.
تازهترین کتابی که از شما منتشر شده به نام «مکتوف»، در ده داستان سراغ انسانهای معمولی در فضای رئالیستی رفتهاید. درباره این اثر و جایگاه آن در میان آثارتان بگویید.
مرمتکارها معتقدند وقتی چیزی صدمه میبیند و رنج آسیب را نشان میدهد، آنگاه بهغایت زیباتر از قبل نمود پیدا میکند. آنها مفتولهای فلزی را روی سندان با چکش میکوبند تا مسطح شود و برای کوک و بندزدن ظرف شکسته مهیا گردد. سپس نمایی مجلل و متفاوت را از آن چینی بندزده پدید میآوردند که جسور و پُرشور و چابکانه بر دل مینشیند. گاهی تَرَکها و خردههای شکسته را فقط با خمیر و چسب مخصوص ترمیم میدهند. این کار بر مفاهیمی ساده همانند پذیرش شکستها و کاستیها در چرخه زندگی اتفاق میافتد، چنان که ظرف بندزده خود را فانی نمیانگارد. فلسفه مکتوف ناشی از اضطرابی دیوانهوار و احساساتی برآشفته و ترسهایی ناسازگار است که با تسلط بر آن، روح به تعادل و تعامل میرسد و شکوه و منزلت را برایش به ارمغان میآورد. آدمی که از دالان مکتوف عبور کند، دیگر آن آدمِ سابق نیست و دستهایش برای در آغوش کشیدن رویاهایش، در لابهلای روزمرگیها و رخوتهای رنجآور بسته نمیماند.
در دهههای گذشته همواره از بحران کتابخوانی و سرانه پایین مطالعه شنیدیم که از مواردی همچون قیمت بالای کتاب، معضلات نشر، کمبود کتابخوانهای حرفهای و ... به عنوان دلایل آن نام برده میشود. نظر شما در این باره چیست؟
مبحث مطالعه و عادت کتابخوانی از ارکان اصلی فضای فرهنگی کشور محسوب میشود که مدّتی است به مرحله خطر و نگرانی تبدیلشده و نیاز به توسعه عمیق فرهیختگی دارد. فکر میکنم باید چارچوبی در این راستا باشد تا به سلیقه مخاطب، ایجاد انگیزه و بررسی مطالب انگیزشی، تقویت عرصه فرهنگی، همچنین سهم کتاب در سبد خرید خانوار و پرورش اشتیاق کتابخوانی از دورانِ کودکی؛ شکل و قاعده ببخشد. این مبحث ابتدا باید از فضای خانگی آغاز شود. اولین جامعهای که هر شخص در آن پرورش مییابد؛ خانواده است. خانوادهها با جایگذاری قفسههای کتاب در خانه و تخصیص هزینه و زمان برای کتاب میتوانند فرزندان خود را به مطالعه علاقهمند کنند. مرحله بعدی میتواند از کتابخانهها و مراکز فرهنگی آغاز شود. کتابخانهها میتوانند با ایجاد انگیزه در افراد و تبلیغ و تبیین مسابقههای فرهنگی، معرفی کتابهای جدید و تشویق دانشآموزان و دانشجویان به مطالعه، این امر مهم را تداوم و استمرار ببخشند.
بیشتر بخوانید: مشکلات اقتصادی نمیگذارد والدین برای بچهها کتاب بخوانند
شما یکی از نویسندگان فعال در فضای مجازی هستید. حضور در این فضا چه امکان و تاثیراتی را به همراه داشته است؟
فضای مجازی فرصتی برای آشنایی نویسنده با انسانهای مختلف و چالشهای زندگی آنهاست. من در زمانهای کوتاهی که در فضای مجازی فعالیت دارم، تمرکزم را روی دیدگاه آدمها، مسائل زندگی جوانان، معضلات جامعه و خواستهها و عقاید نوجوانان میگذارم. بیشتر مخاطبینی که به من پیام میدهند نوجوانانی هستند که درددلشان را برایم مینویسند و تقاضا دارند در داستانهایم از مشکلاتشان بنویسم. گاهی این مشکلات محدود به خانواده نیست و در سطح جامعه هم نیاز به پویایی دارند. همین موجب میشود ساعتها بنشینم و فقط به آنها فکر کنم تا بتوانم لابهلای قصههایم حرفهایشان را بزنم.
آثار ارائه شده از سوی نویسندگان جوان همواره از سوی برخی از منتقدان مورد قضاوت قرار میگیرد. با توجه به اینکه شما نیز از نویسندگان جوان به شمار میآیید، جایگاه آثار این نویسندگان را چطور ارزیابی میکنید؟
نقد کتاب مسئله مهم و حیاتی در ادبیات است. نویسندگان جوان بهتر است فرصت بدهند که کتابهایشان نقد شود و با نگرشها و اظهارنظر منتقدان بیشتر آشنا شوند. نقد کتاب محصول اندیشه بشری است که باید به دور از تمجیدهای اضافی و قضاوتهای مغرضانه صورت پذیرد. نویسندگانی که از چهره منتقد و انتقاد وحشت دارند، هرگز در مسیرِ نگارش تعادل پیدا نمیکنند. مفهومِ درست نقد، آشکار ساختن زشتی و زیبایی، بودن و نبودن و درستی و ناراستی است. همانطور که منتقد نباید زیباییهای کتاب را نادیده بگیرد، نویسنده هم بهتر است نگرش یکسویه نداشته باشد و از نمایانسازی ایرادهای ریز کتاب تجربه بیاموزد و آثار بعدیاش را با حرفه و تکنیک و نگارش قویتری منتشر کند.
مهمترین ویژگی آثار نویسندگان جوان را چه میدانید؟
سبک ویژه آثار داستانی نویسندگان ایرانی، در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه بوده است و نمیتوان به سادگی از برخی کتابهای ارزشمند گذشت. دقتنظرِ نویسندگان در جزئیات و درونبینیها، زیباییشناختی و طبیعتگرایی، نوشتن از زخمها و مشکلات طبقه فرودست، توجه به رنج و مشقت روستاییان، فقر و گرسنگی موضوعاتی است که نویسندگان معاصر به آن پرداختهاند. این موضوع انکارشدنی نیست که ادبیات ایران نیز در مقایسه با تاثیر و نفوذ مللهای دیگر و فرهنگهای برخی کشورها دچار تغییراتی شده است. ولی با مطالعه جدیدترین آثار ایرانی دریافتم که سطح دغدغه نویسندگان معاصر هرگز پیشپاافتاده نیست و اغلب به دنبال آگاهسازی، صلح و پویایی هستند.
با توجه به تجربه شما در سمت روابط عمومی نشر شانی و حضور در بیست و پنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران، میزان استقبال مخاطبان از این نمایشگاه را در مقایسه با سالهای قبل چطور دیدهاید؟
فضای نمایشگاه سال ۱۴۰۲ برای من بسیار متفاوت بود. برخلاف تصور عموم، استقبال از نمایشگاه کتاب خیلی خوب بهنظر آمد. چون مسئله کتاب و کتابخوانی موضوعی نیست که به سادگی آن را به چالش انداخت و حذف کرد. روزهایی که من در غرفه بودم، مخاطبین از نُه سال تا نود سال داشتیم. بیشترِ مخاطبان هم نوجوانانی بودند که دنبالِ کتابهای روانشناختی و انگیزشی و رُمانهای آموزنده میگشتند تا پُر از تجربه و عبرتآموز باشد. در بخش شعر هم استقبال مخاطبین خیلی خوب بود و مردم ایرانزمین بار دیگر علاقهشان را به تمدن و فرهنگ و شعر پربار ایرانی نشان دادند.
آیا خبر تازهای برای مخاطبانتان دارید؟
دو رُمان جدید دارم که فضای داستانیشان با کتابهای قبلیام کاملا متفاوت است و اگر عمری باقی باشد پس از بازنویسیهای مکرر و ویرایشهای بیشتر، در سالهای آتی منتشر خواهند شد.
بیشتر بخوانید:
ارسال نظر