دنیای دانایی ملتها
امید فراغت روزنامهنگار
بزرگترين دشمن بشر، جهل و ناداني است. خوشبختانه اکثريت ملت ايران به دليل فناوري و تکنولوژي و اتصال به دادههاي جهاني، آگاهي خوبي پيدا کردهاند. فناوري و تکنولوژي و دادههاي جهاني در اين رشد آگاهي تاثيرگذار بودهاند. بنابراين قد، قواره و مختصات ذهنيشان جهاني شده است. نقدها، انتقادات و حتي اعتراضها به اين دليل است که برخي هنوز واقعيتهاي پيدا و پنهان ايران و جهان را نپذيرفتهاند. اميرکبير جملهاي قابل تامل و تاريخي دارد به اين مضمون که«مملکت مردم دانا ميخواهد» کشورهاي توسعهيافته با اختراعات و اکتشافاتشان به اين روند در جوامع کمتر توسعه يافته کمک کردهاند! بر همين اساس دنياي قرن بيست و يکم، دنياي دانايي ملتها شده است. ايران نيز از اين قاعده جهاني مستثني نيست. بنابراين تعارض و عدم تناسب ادبيات ذهني برخي در جامعه با ادبيات ذهني برخي مسئولان تبديل به يک واقعيت بديهي شده است اما هنر اين است عدم تناسبها در فضاي گفتوگوي رسمي و غيررسمي به فهم مشترکي در راستاي تامين منافع ملي تبديل شود. سوال مهم و اساسي اين است آيا ملت دانا، حق دارد مديران داناتر داشته باشد؟ ملت به مسئولاني نياز دارد که نسبت به آنان و منافع ملي تعهد و تعلق بيشتري داشته باشند. تعهد و تعلق برخي به يک جريان و گروه گرهگشاي مشکلات عديده اقتصاد، معيشت، فرهنگ و... نيست! ايران امروز به مديراني ايراننگر و جهاننگر نياز دارد. ايران امروز به مسئولاني نياز دارد که درک و شناخت مطلوبي نسبت به رَوند طبيعي حرکت جامعه داشته باشد. اگر برخي مسئولان قدرت اجبار زمان را درک کنند و متناسب با اقتضاي زمان، تصميمسازي و تصميمگيري کنند قاعدتا مشکلات کمتري وجود خواهد داشت. نکته مهم و کليدي اين است گاه برخي مقاومتها در برابر قدرت اجبار زمان بيفايده است چرا که قدرت اجبار زمان با ادبياتهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي خويشي ندارد. دنياي امروز دنياي چندوجهي و چندسويه نگري و به تعبيري دنياي حرفهايست بنابراين تامين منافع ملي، ادبيات سياستورزي کشورها و ملتهاست. بنابراين آنچه در دادههاي تاريخ به اثبات رسيده است اينکه کشوري وجود ندارد که توانسته باشد در فضاي جدلهاي اقتصادي و فرهنگي به رشد و توسعه پايدار رسيده باشد.
ارسال نظر