مزدک پنجهای در گفتوگو با «آرمان ملی» :
شعر آینده، شعر «دیجیتال» است
آرمان ملی- هادی حسینینژاد: در دهههای اخیر، شاهد گسترش و مطرح شدن تعاریف و ایدههای تازهای در قالب شعرهای دیداری- شنیداری بودهایم؛ آثاری که در واقع زیر عناوینی چون شعر «کانکریت» و شعر «اجرایی» دستهبندی میشوند و معادلهای مختلفی برای آنها در زبان فارسی مطرح شده است؛ از «شینما» و «عکاشی» بگیر... تا «خواندیدنی و «فتوشعر» و... مزدک پنجهای، شاعر و روزنامهنگاری که در سالهای اخیر، به تالیف کتاب «جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری» همت گمارده معتقد است با توسعه فناوریهای دیجیتال و فضای مجازی، جریان تولید و انتشار گونههایی چون «شعر مستند»، «شعر رنگ»، شعرهای «شنیداری»، «شنودیداری»، «ویدئوهایکو»، «فتوشعر»، «شعرگرافی» به لحاظ کارکرد دیداری- شنیداری در فضای مجازی افزایش یافته است؛ آنچنانکه او شعر آینده و آینده شعر را، شعر «دیجیتال» میداند. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگویی است که به بهانه انتشار ویراست و چاپ دوم کتاب مزدک، با او داشتهایم.
چاپ و ویراست دوم کتاب «جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری» بهتازگی روانه بازار کتاب شده است. نخست درباره فرایند نگارش و انگیزهای که به انتشار آن انجامید توضیح دهید و اینکه در ویراست دوم، چه تغییراتی در آن اعمال شده است؟
ضرورت نگارش چنین کتابی را در اوایل دهه هشتاد احساس کردم، با توجه به اینکه در دهه هفتاد شاهد رشد و پیشنهاددهندگی چندین جریان شعر در حوزه اشعار دیداری - شنیداری بودیم. خاصه اینکه در اوایل دهه هشتاد به دلیل توسعه امکانات فضای مجازی و همهگیر شدن آن (وبلاگنویسی) موجب شده بود تا شاعرانی که گرایش به چنین اشعاری دارند، بیشتر دیده شوند و بحثهایی که پیرامون این دست از اشعار مطرح میشد نیز غالبا در همان فضای مجازی شکل میگرفت یا در برخی از نشریات پیشرو منتشر میشد، بنابراین وقتی گام به دهه نود گذاشتیم، متوجه شدم بخشی از جریان فکری دانشگاهی به این حوزه علاقهمند هستند و مقالاتی در این راستا نگارش شده است. بر این اساس بعد از انتشار دو مقاله در این حوزه با عناوین «دیداری از شعرهای دیداری» در نشریه ویژه فرهنگ، هنر و ادبیات نشریه گیلهوا و «شعر دیداری معاصر» در سایت ادبی دکتر لیلا صادقی اقدام به جمعآوری مقالات، کتب و نمونههایی کردم که در ارتباط با این جریان شعری نوشته شده بودند. در دوران کرونا با تعطیلیهای متعددی که پیش آمد، توانستم از فرصت استفاده کنم و حاصل همه آن تلاشها چاپ نخست این کتاب شد. بعد از انتشار چاپ
نخست که البته با کاستیهایی نیز همراه بود، برخی از اغلاط کتاب و غفلتهای سهوی را پوشش دادم و در این فاصله به برخی گونهها و منابع تازهتری دسترسی پیدا کردم که سبب شد، چاپ دوم این کتاب حدود 40 صفحه بیشتر از چاپ اول آن باشد. ضمن اینکه بر مقدمه کتاب نیز افزودم و در آن توضیحاتی را پیرامون برخی انتقادها دادم.
پرداختن به پیشینه تاریخی شعر دیداری و انواع آن، از ویژگیهای این کتاب بهشمار میآید. مختصری درباره این ویژگی کتاب در مقایسه با سایر کتابهای منتشر شده توضیح دهید و اینکه مستند کردن ارجاعات کتاب، چه فرایندی را میطلبید؟
شعر دیداری در شعر سنتی ما دارای سوابقی است که در این کتاب، تاریخوار و مصداقی به نمونههای متعدد آن اشاره کردهام که برای هر محققی میتواند جذاب باشد. فارغ از بحث نمونههای شعر سنتی که رویکرد دیداری و بعضاً شنیداری نیز داشتهاند، با مدرنیته شدن جهان، گرایش به شعر دیداری و شنیداری در غرب رشد و نمو پیدا کرد و به دلیل اینکه غالبا تکنولوژی و فنآوری از غرب وارد سایر کشورهای در حال توسعه میشود، هنرمندان و شاعران غربی به مراتب بیشتر از سایرین، ضرورت سرودن چنین اشعاری را درک کردند و در این راستا نیز تولیدات افزونتری داشتهاند و منابع متعددی نیز در این راستا وجود دارد. در واقع بعد عبور از شعر سنتی، شاعران معاصر متأثر از غرب یا در تلفیق عناصر دیداری در شعر سنتی با ابتکارهای شعر دیداری - شنیداری غرب، جریانها و گونههایی را پیشنهاد دادند که برخی از این گونهها هنوز حضور دارند و برخی نیز به واسطه تقلیدگری صرف خالقانشان، معطوف به همان دوره دهههای هفتاد و هشتاد ماندند و اما روش کار من در این کتاب چنین بوده که ابتدائا مخاطب را با تعریف شعر مواجه سازم چراکه نخستین واکنش مخاطبان عام حوزه شعر، در برخورد با این جریان،
چنین است که شعرهای دیداری - شنیداری را شعر نمیدانند یا آن را تفنن شاعران قلمداد میکنند. بعد برای اینکه ذهن مخاطب را معطوف به جدیّدت این جریان شعری کنم، روی به نگارش چگونگی پیدایش شعر، به لحاظ تاریخی در این حوزه آوردم. سپس به هر یک از گونههایی که ویژگیهای دیداری - شنیداری داشتند، پرداختم و نمونهای از آنها را برای آشنایی مخاطبان نشر دادم. در این بین به واسطه محدود بودن محققان، علاقهمندان و شاعران این حوزه و نوظهور بودن آن در ایران، منابع دست اول بسیار کم بود، بنابراین ضمن بهرهبردن از منابع خارجی، از یادداشتها، مقالات دانشگاهی و مصاحبههای شاعران این حوزه و یادداشتهای آنها در فضای مجازی و... استفاده کردم که همه این منابع نیز در کتاب ذکر شده است و قابل دسترسی است. اما شاید حُسن این کتاب نسبت به برخی از کتابها در این حوزه که اتفاقاً توسط دغدغهمندان شعر دیداری- شنیداری نگارش شده، در این است که این کتاب تخصصا به حوزه شعر دیداری- شنیداری پرداخته و سایر جریانها را از شمول خود خارج کرده است و نیز وقتی به یکی از کتابها که اتفاقا توسط کسی که خودش خالق شعرهای دیداری- شنیداری است، مراجعه کردم متوجه شدم
کتاب فاقد منبع است. در واقع نویسنده محترم، وقتی اقدام به تاریخنگاری در حوزه گونههای شعر دیداری یا شنیداری مینماید، به هیچ منبعی اشاره نمیکند، گویی که تمامی آن نوشتهها دریافت، تحلیل و استدلال ایشان است. به هر روی اگر چه کتاب جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری یک کتاب آکادمیک و علمی به روش دانشگاهی نیست و من نیز چنین مدعایی ندارم، اما سعی کرده حداقلهای یک کتاب قابل ارجاع را در خود داشته باشد. در مقدمه تاکید کردهاید که این کتاب، صرفا بهدنبال جریانشناسی است و در نگارش آن، بیطرفانه به سراغ تعاریف مختلف از شعر دیداری در نوشتار و کلام شاعران مختلف رفتهاید. ولی میخواهم بپرسم به نظر شما دلیل و اهمیت طرح عناوین و معادلهای مختلف (نظیر شینما، خواندیدنی، فتوشعر، عکاسی و...) معاصر و تلاش آنها برای تئوریزه کردن تعاریف خود چیست؟ ببینید، چه بخواهیم و چه نخواهیم عناصر دیداری- شنیداری در زندگی روزمره ما جریان دارد، اگر بپذیریم که شاعر متأثر از پیرامون شعر مینویسد، بنابراین زیست او با عناصر دیداری- شنیداری غیرقابل انکار است. ضرورت پرداخت و نوشتن شعر دیداری- شنیداری و یا ایجاد معادلهای فارسی و نامگذاری بهمنظور
همسازی و ایرانیزه کردن است- منظور مونتاژ شعر نیست! مانند آنچه که بر سر صنعت خودروسازی ما آمده است- بلکه تلفیق ابزارهای دیداری - شنیداری با ابزارهای شعری است. اینکه چرا صرفاً دنبال جریانشناسی رفتهام، به این خاطر بوده که این کتاب مقدمه است و میتواند بعد از آشنایی، پیشدرآمد تحلیلهای علمی باشد. در واقع من سعی کردم بازتاب دهنده جریانی باشم که نزدیک به نیم قرن است که در کنار سایر جریانهای مهم ادبیات، زیست کرده است، هر چند اوقاتی در حاشیه بوده اما نمیتوان وجود و حضورش را انکار کرد. اگر شما به فهرست شاعرانی که در این حوزه فعالیت کردهاند و در این کتاب نامشان ذکر شده، نگاه کنید میبینید که چه در جهان خارج و چه در ایران، چهرههای ممتاز و برجستهای که اتفاقا پیشرو و تاثیرگذار بودهاند، در این عرصه تجربهگرایی کردهاند. دلیل نامگذاری نیز فارغ از بحث ثبت آن به نام خود، تشخّصبخشی و پلاکگذاری است. به هر شکل حالا وقتی عنوان«خواندیدنی» را میشنوید یاد مهرداد فلاح میافتید، همینطور وقتی عنوان «عکاشی و شینما» را میشنوید یاد افشین شاهرودی خواهید افتاد و سبک دیداری- شنیداری این شاعران با عناوینی که تعرفه کردهاند،
یادآور شده و متمایز میشود، هر چند که شاید گاهی این انتقاد وارد باشد که برخی از گونهها بسیار شبیه گونههای خارجی آن باشند.
قبول دارید که انواع شعر دیداری و کانکریت و... در یک مقطع (دهه هفتاد و شاید اوایل هشتاد) در صدر توجهها قرار گرفت و کمکم از این توجهها کاسته شد؟ در سالهای اخیر، کمتر شاهد انتشار چنین اشعاری هستیم. چرا؟
من موافق نیستم، چراکه افت وخیز یک جریان شعری به منزله کم توجهی به آن نیست. بعد از گونههای اولیه شعر دیداری- شنیداری در دهههای هفتاد و هشتاد، گونههای دیگری ظهور کردند. ضمن اینکه حضور شعر دیداری- شنیداری با حضور نرمافزارهایی چون اینستاگرام و... بسیار بیشتر به چشم آمد. بسیاری از گونههای مطرح در این کتاب، مربوط به یک دهه اخیر است. در واقع امکانات فضای مجازی به این جریان در دو دهه اخیر بسیار کمک کرده است تا هم با ایدههایی نو و هم بسیار جدیتر و تکنیکالتر از گذشته حضور داشته باشند. همه این کتاب، روایتگر مساله اخیری است که عرض کردم.
با توجه به ظرفیتها و امکانات تکنیکال چاپی و گرافیکی، آینده شعر دیداری را در شعر فارسی، چگونه میبینید؟ خصوصا که این نوع اثر فرهنگی- هنری توامان هم در حوزه شعر و هم در حوزه گرافیک، تعریفپذیر شده است.
من میخواهم حرف شما را جور دیگری پاسخ دهم. شعر آینده، متعلق به شعر دیجیتال است. در جهانی که «مارک زاکربرگ» و دوستانش در پی ایجاد جهان متاورس (فراجهان) هستند، قطعا دنیا و رویای انسانها متأثر از فناوریهای برسازنده این جهان خواهد بود. زیست انسان در جهان متاورس(فراجهان) قطعا نه تنها هویت انسان، که بسیاری از مفاهیم این جهانی را دستخوش تغییر خواهد کرد. من در همین راستا در حال نگارش کتابی تحت عنوان «ادبیات در وضعیت متاورس» هستم که اتفاقا به آن از دریچه شعر پرداختهام، وقتی جهان متاورس شکل بگیرد، چه بر سر تخیل، زبان، روایت، تصویر و... خواهد آمد. باید بپذیریم که عناصر چاپ، گرافیک و نیز فناوریهای جهان مجازی نقش بسزایی در وضعیت ادبیات خواهند داشت. در کتاب جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری شما شاهد تعرفه شعرهای «ژازه تباتبایی» هستید، شخصی که او را «پیکاسوی ایران» خطاب میکردند، هنرمندی که مجسمههایش بینظیر بود و با شناختی که از جهان گرافیک داشت، شعرهایی را متاثر از این جهان - گرافیک- نوشت که البته در دوره خودش فهم نشد و بعد از آن هم به او به چشم یک گرافیست نگریستند. افشین شاهرودی نیز که در حوزه عکاسی از چهرههای
مطرح است با نگاهی که به این عرصه داشته، آن را وارد جهان شعر کرده است و کتابهای شعرش میتواند نمونه بسیار خوبی برای این مدعا باشد. وقتی صحبت از گونه «ویدئو شعر» یا «مستند شعر» میشود، میبینید که عناصر تصویری، ابزار فیلمبرداری، صدابرداری و... چقدر در ایجاد چنین گونههایی موثر است. میخواهم این را بگویم که شعر آینده، صرفاً شعر با ابزار کلمه نیست. شعر در یک همزیستی با سایر امکانات سروده میشود و انسان خود در روایت شاعرانهای که ایجاد میکند، زیست خواهد کرد، نه تنها او بلکه یکایک مخاطبانش در آن فرم روایی زیست خواهند کرد. زیستنی که عین خود زندگی است و این خاصیت جهان موازی است! بنابراین بهرهوری بسیاری از هنرمندان خاصه شاعران از فضای مجازی و انتشار گونههایشان از این امکانات، بیانگر این است که چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید!
در این میان، توسعه شبکههای اجتماعی و بهرهمندی از امکانات فضای مجازی و انتشار الکترونیک آثار در جامعه، چه نقشی میتوان در میزان استقبال شاعران و مخاطبان به شعر دیداری داشته باشد؟
همانطور که در پرسش قبل اشاره شد، گونههای بسیاری نظیر «شعر دیجیتال»، «شعر مستند»، «شعر رنگ»، شعرهای «شنیداری»، «شنودیداری»، «ویدئوهایکو»، «فتوشعر»، «شعر گرافی» به لحاظ کارکرد دیداری- شنیداری خود و بهرهمندی از صوت و گرافیک در فضای مجازی منتشر میشوند. در واقع با افزایش قیمت کاغذ و هزینه چاپ، مخاطب بهطور رایگان و شاعر بدون ممیزی و بسیار سریع در چرخه پخش گستردهتری هنگام انتشار اثرش در فضای مجازی قرار میگیرد و بسیاری از این آثار بیش از 1000 بار دیده میشوند در حالی که تیراژ کتاب به زیر 200 نسخه رسیده است. زنده بودن فضای مجازی و هیجانی که دارد، سبب میشود امروزه بسیاری از هنرمندان روی به انتشار آثارشان در این فضا بیاورند، در واقع گویی حضور در این فضا برای هنرمندان یک اجبار است، چراکه به سهولت میتوانند دیده شوند. ضمن اینکه امکانات نرمافزارهای اجتماعی آنقدر حرفهای و گسترده است که بعضاً بر خلاقیت و ایدهگرایی شاعران و هنرمندان افزوده است. ضمن اینکه به زودی جهان با کتابهای فیزیکی خداحافظی خواهد کرد، همانگونه که با روزنامهها در حال خداحافظی هستیم و کمتر نسخه کاغذی آن را تهیه میکنیم!
با تمام این تفاسیر، شعر دیداری هیچ وقت بهعنوان یک جریان اصلی مورد توجه جامعه قرار نگرفته است. چرا؟
بله حق باشماست، برای تسری یک جریان، نیازمند ایجاد یک گفتمان عمومی هستیم. برساخت هر مقولهای، نیازمند پشتوانه قدرتمند است. بخشی از این نقیصه به فقدان نقد و منتقد حرفهای بازمیگردد. ضمن اینکه این جریان در ایران بسیار نوظهور است. سبک و سلیقه مخاطب ایرانی هنوز پایبند سنت شعر است. هنوز آنقدر حضور عصر دیجیتال را باور نکردهایم اما این عصر خود را با شاخصههایش به ما تحمیل میکند. اینترنت و فضای مجازی، به عنوان یک اَبَر فرهنگ، زبان و مراودات ما را دستخوش تغییر قرار داده است. به نظر نیازمند زمان بیشتری برای باور کردن این جریان و حضورش در زندگی هستیم. همچنین برای عبور از یک سبک به سبک دیگر باید زیباییشناسی مخاطب نیز تغییر کند. اینکه چطور میتوان از گونههای دیداری- شنیداری لذت برد، نیازمند تئوریزه شدن است. نیازمند، تحلیل و آموزش است. در فضایی که دست به فیلتر فضای مجازی میزنند، نمیتوان توقع داشت که یک جریان شعری وابسته به فضای مجازی، عمومیت پیدا کند.
به نظر شما مخاطبان اصلی این کتاب چه طیفی میتوانند باشند و کاربردهای آن چیست؟
در حال حاضر مخاطبان این جریان بیشتر خود شاعران، گرافیستها، عکاسان و چهرههای دانشگاهی هستند که به لحاظ زیباییشناسی میتوانند با عناصر ایجاد کننده این دست از گونهها ارتباط بگیرند. باید به این نکته توجه کرد که هرگونه شعری تئوری، زبان، فرم و ساختار خود را دارد و اگر نگاه مخاطب به شعر بر اساس کلمه باشد، قطعا ارتباط و همذاتپنداری سخت خواهد شد.
ارسال نظر