شما باور نمیکنید، ما زندگیاش میکنیم!
فریبا خانی نویسنده و روزنامهنگار
ميدانيد وضع سختي شده است! يک جور خاصي است. شما مدير يک چيزي ميگوييد مردم قبول نميکنند... چون ميگويند اينها واقعيت ندارد. مردم يک چيزهايي ميگويند شما باور نميکنيد... انگار نه انگار که همديگر را ميشناسيد؟ چند روز پيش يک يادداشتي خوانده بودم که سردار فتوحي آن رانوشته بود و گفته بود نابرابري اجتماعي و شکاف اجتماعي باعث شده است هر کدام از گروههاي اجتماعي قادر به درک يکديگر نباشند. واقعيت همين است هيچ گروهي حرف ديگري را درک نميکند. بد وضعي است البته نغمههاي خوبي در روزها گذشته شنيديم که خوب بود. درخواست مکرون براي بازگشت نفت ايران يا از سر گيري مذاکرات برجام... ميدانيد آقاي مسئول زندگي مردم اين پايين در کف جامعه سخت شده است. مثل نفس کشيدن در هواي بالاي 40 درجه بلکه بيشتر... خب نرخ تورم را شما باور ميکنيد؟ اما ما داريم زندگياش ميکنيم. اصلاً يک موضوع فانتزي و مفرح نيست... اجازه ميدهيد نمونه بياورم. چند وقت پيش سوار ماشين آژانس شديم و بنده خدا به جايي که ما را به غرب تهران برساند به جنوب رساند. چون صاحبخانه جوابش کرده بود. وقتي به او گفتيم آقاجان مسير را اشتباه رفتي... فرياد کشيد و از حضور ما ترسيد، چون حتي يادش نبود مسافر سوار کرده است. فقط داشت تمام مسير دو دوتا چهارتا ميکرد که چگونه خانهاي بايد پيدا کند. آن مرد زحمتکش که يک آدمي بود شبيه آدمهاي ديگر گفت: ميبينيد ما يکي يکي از اين شهر دور ميشويم. باورتان ميشود؟ اينها عاديترين اتفاقها هستند. يک بنده خداي ديگر شب وقتي صاحبخانه کرايه خانهاش را پنج برابر کرد خوابيد و بيدار نشد؟ متوجه ميشويد که مردم ميروند مرغ فروشي و ميگويند استخوان مرغ ميخواهيم. ميخواهند همانها را سوپ کنند براي بچههاشان. ميدانيد. آقاي مسئول بنابراين وقتي شما ميگوييد که نرخ اقلام قابل قبول نيست و بايد درست شود و دستور هم ميدهيد شايد يادتان نيست که فرهنگ و از قضا اقتصاد دستور بردار نيست. باورتان ميشود که نرخ هر متر خانه در تهران 40 ميليون تومان شده است و اين خودش ايجاد سکته ميکند... بهتر نيست شما ما را باور کنيد و براي بهتر شدن اوضاع شما و ما تلاش کنيم؟ چيزهايي که شما مدير باور نميکنيد اما ما زندگياش ميکنيم...
ارسال نظر